توضیحات
- من، شمارهی سه
- عطیه عطارزاده
- نشر چشمه
من، شمارهی سه که در واقع دومین رمان عطیه عطارزاده است، روایتی است از جنون. قصهی یک راوی عجیب در آسایشگاهی روانی نزدیک تهران در سالهایی نه چندان دور. من، شماره سه داستان یک آسایشگاه روانی است و راویای نسسبتا جوان که با نقاشیها و خطوط دیگران ارتباط برقرار میکند. آدمهایی که هر کدام به بهانهی «جنون» در این مکان کنار هم آورده شدهاند. کسانی که قصههای خاص و منحصربهفردی دارند و این قصهها مسیرشان را عوض کرده است. آنها در انتظار و شاید دنبال یک اتفاق عجیب و نهاییاند. عطارزاده در این رمان قهرمانی ساخته که با آدمهای فرعی بسیار زیادی در تماس است، کسانی که میتوانند برای او روایتهایی متفاوت بسازند، و جنون که قرار است این آدمها را به هم متصل کند. رمان ریتم تند و سریعی دارد و مملو از جزئیات است.
عطارزاده با نخستین رمان خود، راهنمای مردن با گیاهان دارویی، توانست موفقیتهای چشمگیری کسب کند: نظرات متعدد منتقدان و جایزهی بهترین رمان سال جایزهی «هفت اقلیم». من، شماره سه، از منظر روایت قرابت دارد با کار قبلیاش؛ روایتی است عمیق و تکاندهنده از یک ذهن خاص.
این کتاب در 192 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
یک نفر شیشههای ماندهی غذاخوری را شکست. دیشب. کسی صدایی نشنید. نه ما نه نگهبانها نه اخلج. نمیدانیم کار چه کسی است. شیطان توی دیوارهاست. میگویند موشها هم توی دیوارهایند. میگویند هرکسی هست یکی از ماست. یکی از ما هفدهتا. شیطان رجیم. یادگار فوت میکند به دیوار. ان الشیطان کان للرحمن عصیا. تو زنده بودی میگفتم کار تو است. شک نداشتم قاسم. تو خدای خرابکارهایی. اخلج میزند توی گوش یکی از نگهبانها. الان است که بترکد. از بس باد کرده. دماغش سرخ شده. چشمهایش فرورفتهاند زیر ابروها. همهاش دست به سبیلش میکشد و آه میکشد. دلم نمیخواهد اخلج اینجور باشد. اما دست من نیست. دستهای مردانی توی هوا میچرخند. دندان آهنی برق میزند پشت ریش درازش. باد میپیچد توی غذاخوری. هووو…اسبها میدوند. رد میشوند از دیوارها. ارواح اسبهای دربهدر. با شیاطینی که رویشان نشستهاند. فوت میکنند و دانههای برف را میریزند روی میز. کف زمین. چهقدر صدا هست توی این دنیا.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.