آگاهانه دوست داشتن

توضیحات

• آگاهانه دوست داشتن
• گروه مولفان مدرسه زندگی
• ترجمه: صنوبر رضاخانی
• نشر هنوز

موضوعاتی که به اندازه‌ی روابط مایه‌ی شادکامی ما می‌شوند اندک‌اند _ در عین حال، موضوعاتی هم که به اندازه‌ی همین روابط، و البته با قاطعیت بیش‌تر، موجب بدبختی و ناامیدی‌مان می‌شوند هم اندک‌اند. اشتباه ما اینجا است که تصور می‌کنیم با دانش چگونه عشق ورزیدن به دنیا می‌آییم و به همین دلیل مدیریت رابطه را مهارتی غریزی و آسان می‌پنداریم. در کتاب آگاهانه دوست داشتن موضوع با دیدی متفاوت بررسی می‌شود: این‌که عشق ورزیدن مهارتی است آموختنی، نه صرفا هیجانی تجربه‌کردنی. براساس این فرض، به شیوه‌ای ظریف و زیبا با مسائل مهم روابط‌مان، از بحث‌و‌جدل گرفته تا رابطه‌ی جنسی و از عفو و گذشت گرفته تا ارتباط موثر، آشنا می‌شویم و پی می‌بریم که دیگر نباید کامیابی در عشق را منوط به شانس و اقبال بدانیم.

موضوعاتی که به اندازه‌ی روابط مایه‌ی شادکامی ما می‌شوند اندک‌اند_ در عین حال، موضوعاتی هم که به اندازه‌ی همین  روابط، و البته با قاطعیت بیش‌تر، موجب بدبختی و ناامیدی‌مان می‌شوند اندک‌اند. اشتباه ما اینجاست که تصور می‌کنیم با دانش چگونه عشق ورزیدن به دنیا می‌آییم و به همین دلیل مدیریت رابطه را مهارتی غریزی و آسان می‌پنداریم. در این کتاب موضوع با دیدی متفاوت بررسی می‌شود: این‌که عشق ورزیدن مهارتی است آموختنی، نه صرفا هیجانی تجربه‌کردنی. بر اساس این فرض، به شیوه‌ای ظریف و زیبا با مسائل مهم روابط‌مان، از بحث‌و‌جدل گرفته تا رابطه‌ی جنسی و از عفو و گذشت گرفته تا ارتباط موثر، آشنا می‌شویم و پی می‌بریم که دیگر نباید کامیابی در عشق را منوط به شانس و اقبال بدانیم.

این کتاب در 111 صفحه به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

دیدن ضعف‌های شریک زندگی بسیار آزاردهنده است. ما جذب استعدادها و شایستگی‌هایش می‌شویم، اما پس از مدتی انگار جنبه‌های ناامیدکننده‌ی شخصیت او بر رابطه سایه می‌افکند.

ما عیب‌های او را می‌بینیم و هزار بار از خودمان می‌پرسیم آخر چرا این‌طوری است؟ چرا این‌قدر بی‌حال است؟ چرا این‌قدر غیرقابل اعتماد است؟ چرا از پس توضیح دادن مسائل یا تعریف کردن ماجراها برنمی‌آید؟ چرا با اتفاق‌های ناخوشایند منطقی برخورد نمی‌کند؟ بدتر از همه این است که فکر می‌کنیم می‌تواند تغییر کند، فقط نمی‌خواهد. کاش این‌قدر بدذات نبود.

در لحظات پرتلاطم رابطه باید نظریه‌ی «ضعف قدرت» را به خاطر بیاوریم. بر اساس این تئوری، همواره باید تلاش کنیم ضعف‌های دیگران را به عنوان روی دیگر سکه‌ی شایستگی‌های جذاب‌شان ببینیم؛ روی دیگری که بعضی وقت‌ها فایده‌هایی دارد، هر چند شاید همین امروز چندان مفید به نظر نرسد. آنچه می‌بینیم نقایص محض نیست، بلکه سایه‌ی جنبه‌های خوب شخصیت آن‌هاست. ما دست روی ضعفی می گذاریم که از قدرت ناشی می‌شود.