توضیحات
- آدمهای چهارباغ
- مجموعه داستان
- علی خدایی
- نشر چشمه
این کتاب شامل چهل داستان بسیار کوتاه بههم پیوسته است که چند شخصیت اصلی دارد. تمام داستانهای این کتاب در شهر اصفهان اتفاق میافتند.
شخصیت های این کتاب اهالی اصفهان هستند و هرکدام زندگی و سرنوشتی مجزا دارند اما خیابان چهارباغ علت نزدیکی آنها به هم و شکلگیری داستانهای این مجموعه است.
نویسنده در خلال روایت خود به موضوعات واقعی پیرامون زندگی روزمره ایرانیان میپردازد و در جایجای داستان نیز در حد تعادل از لهجهی اصفهانی بهره برده است اما به گونهای که برای خواننده در روند مطالعه مزاحمتی ایجاد نمیکند.
داستانهای این کتاب پیش از این به صورت دنبالهدار در طی 45 هفته و در سالهای 96 تا 97 در روزنامهی اعتماد منتشر شدهاند.
علی خدایی اصالتا اهل اصفهان است و تجربههای خود از شهری که در آن زندگی میکند را در داستانهایش منعکس میکند. او نگارش این کتاب را نوعی ادای دین به آدمهایی میداند که روزی از خیابان چهارباغ عبور کردهاند.
دومین مجموعه داستان این نویسنده که با عنوان « تمام زمستان مرا گرم کن» به چاپ رسیده است، در سال 1380 موفق به دریافت جایزهی بنیاد گلشیری شد و در جایزهی منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی، عنوان بهترین مجموعه داستان دهه 80 را به دست آورد.
این کتاب در 132 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
در این روزهای پاییزی، در این روزهایی که چشمپزشکها زیاد شدهاند، آقای دکتر بیکار و کممریض شده. صبحهای زود که بچهها دارند میروند مدرسه، او میآید کنار درِ چوبی زردشدهی بزرگ، لابهلای مغازههای پاساژطلا، میایستد و چارباغ را تماشا میکند. درختها کمپشتتر شدهاند. به فیروز وحدت میگوید «نمیشناسمشون. مُردهند؟»
«کی آقای دکتر؟»
« درختها، دیگه نمیشناسمشون».
در نیمهباز است و سگش، بارُن، پوزه را از لای در بیرون آورده. دکتر به آن طرف خیابان نگاه میکند و سرش را جلوعقب میبرد. بیهوا میآید وسط پیادهرو. باز سرش را جلوعقب میکند. عینکش را برمیدارد، ها میکند، با گوشهی پیراهن پاک میکند و دوباره به چشم میزند..
«ناین. ناین. پیر شدم.»
ساعت ده، فیروز وحدت در میزند. طول میکشد تا دکتر بیاید دمدر. در را باز میکند، یک ردیف بلیت اعانهی ملی با رقم آخرهای صفر تا نُه را که برایش آورده میگیرد. فیروز مجلههای خارجی را هم آورده. بارُن آنها را به دندان میگیرد.
« جدیده.»
«میدونم. تو رادیو گفت.»
•
” آدمهای چهارباغ کتابی است در نعت اصفهان، آفریدن دوبارهی عادتها و جور زندگی آدمهایی که دیگر نیستند اما همه کار و چیزشان انگار به زندگی ما نشت کرده.
عادله دواچی یک زن اثیری است، یک زن کامل یک مادرشاه. انگار که علی خدایی زنهاش را از ایران باستان در داستانهایش میآورد.
آدمهای چهارباغ دنبالهای داستانهای علی خدایی است که از «تمام زمستان مرا گرم کن» شروع شده، با سرخوشی و ولنگاری بیشتر نویسنده، داستانهایی که در مرز داستان و ناداستان بهسر میبرد انگار که باید برای خدایی یک جایی آن وسط باز کرد و او را شاه آن خطه اعلام کرد، پادشاه سرزمین بیناها.
اینکه علی خدایی جرأت میکند از سرزمین امن و داستان «درست» فاصله میگیرد و ولنگاری میکند درس است، درس اینکه اگر استاد هم شدید هنوز وادیهای جدیدی وجود دارد.”
«محمد طلوعی»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.