ناتور دشت

50 هزار تومان

1 در انبار

شناسه محصول: natour دسته: , , برچسب: , ,

توضیحات

جی. دی. سلینجر

ترجمه‌ی محمد نجفی

نشر نیلا

این رمان از زبان هولدن کالفید، نوجوان 17 ساله‌ای که از مدرسه اخراج شده و حالا در یک مرکز توانبخشی داستان زندگی‌اش را برای روانکاو خود تعریف می‌کند، روایت می‌شود.

هولدن از همان ابتدا با لحنی صریح و خودمانی و البته بی‌حوصله شرح مختصری از خانواده‌اش ارائه می‌دهد. کمی بعد او ماجرای اخراج شدنش از مدرسه و ماجرای ترک خوابگاه را تعریف می‌کند. این چهارمین‌بار است که او از مدرسه اخراج می‌شود و دیگر فرصت جبران ندارد. هولدن کالفید سه روز برای رفتن به خانه فرصت دارد او در داستان راوی این سه روز از زندگی‌اش تا برگشتن به خانه است. سه روزی که هولدن احساس شکست و بیچارگی خود را روایت می‌کند و انگیزه‌ای برای بازگشت به خانه ندارد. از طرفی علاقه‌ای هم ندارد که خانواده‌اش چیزی در این مورد بدانند.

او این سه روز را سرگردان و بدون مکان مشخصی سپری می‌کند و این سه روز سفر و گشت‌وگذار، نمادی است از سفر هولدن از کودکی به دنیای جوانی و از دست دادن معصومیتش در جامعه‌ی پر هرج‌و‌مرج آمریکا.

ناتور دشت یک ترکیب دوکلمه‌ای است: ناتور+ دشت؛ و ناتور به معنای نگهبان و پاسبان است و ناتور دشت یعنی نگهبان دشت و ارتباطش با داستان هم کاملا مشخص است. در فصول انتهایی رمان که هولدن کالفید با خواهرش فیبی راجع به این که دوست دارد در آینده چه کاره شود صحبت می‌کند، می‌گوید: ( همه‌ش مجسم می‌کنم که هزارها بچه‌ی کوچیک دارن تو دشت بازی می‌کنن و هیشکی هم اونجا نیس، منظورم آدم بزرگه، جز من، من هم لبه‌ی یه پرتگاه خطرناک ایستاده‌م و باید هر کسی رو که میاد طرف پرتگاه بگیرم… تمام روز کارم همینه. یه ناتور دشتم…)

این کتاب برای مدتی ممنوع‌الچاپ بود و در آمریکا اجازه‌ی چاپ و نشر آن را نمی‌دادند. بعضی علت این ممنوعیت را وقوع دو اتفاق می‌دانند. جان لنون از اعضای اصلی گروه معروف موسیقی بیتلز که شهرت جهانی داشت در هشتم دسامبر 1980 زمانی که بیرون از خانه بود هدف چهارگلوله قرار گرفت. قاتل، مرد 25 ساله‌ای به نام « مارک دیوید چپمن»بود. بعد از این که مسئولان دولت فدرال از او بازپرسی کردند، قاتل گفت انگیزه‌ی قتل بعد از خواندن کتاب ناتور دشت به او الهام شده است. در مارچ 1981 هم ترور ناموفق « رونالد ریگان» رئیس جمهور وقت آمریکا اتفاق افتاد. بعد از دستگیری متهم، در جیب کت او یک کتاب پیدا شد و آن ناتوردشت اثر دیوید سلینجر بود به همین دلیل چندسال دهه‌ی نود میلادی این کتاب در آمریکا جزو کتابهای ممنوعه بود.

این کتاب در 208 صفحه به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

از طرف دیگه گاهی رفتارم کوچک تر از سن و سالمه. اون موقع شونزده سالم بود، الان هیفده ساله‌م و گاهی عین سیزده ساله‌ها رفتار می‌کنم. این خیلی خنده داره، آخه قدم شیش فوت و دو و نیم اینچه، موی سرمم سفید شده. جدی می‌گم. یه طرف سرم-طرف راست-پرموی سفیده. از بچگی همین جور بوده. با این حال گاهی طوری رفتار می‌کنم که انگار دوازده ساله‌م. همه همین رو می‌گن، مخصوصا پدرم. یه قدری هم راس می‌گن، ولی نه صد درصد. من که عین خیالم نیست، هرچند بعضی وقتا عقم می‌گیره بس که بهم می‌گن مطابق سنت رفتار کن. بعضی وقتام رفتارم بزرگ‌تر از سنمه -راس راسی- ولی هیچ وقت کسی متوجه نمی‌شه. مردم هیچ‌وقت متوجه هیچ‌چی نیستن…

به هر حال، تو راه برگشت به هتل، به این چیزا فکر می‌کردم. ترسو بودن هیچ لطفی نداره. شایدم من یه ترسوی تمام عیار نباشم. نمی‌دونم. گمونم نصفم ترسوئه، نصف دیگه‌مم براش مهم نیست که دستکشاش گم بشه. یکی از دردسرامم همینه. وقتی چیزی رو گم می‌کنم زیاد پاپی‌اش نمی‌شم. بچه که بودم این خصوصیتم حرص مادرم رو در می‌آورد. انگار چیزی وجود نداشته که من گم کنم و نگرانش بشم. شاید واسه همینه که ترسوی تمام عیار نیستم. ولی بازم دلیل خوبی نیست. جدا نیست. آدم اصلا نباید ترسو باشه. اگه باید زد چونه‌ی یکی رو خورد کرد، اگه دلیلی واسه این کار هست، باید این کارو کرد. ولی من اصلا نمی‌تونم. حاضرم طرف رو از پنجره بندازم بیرون یا کلش رو با تبر شقه‌شقه کنم ولی تو چونه‌ش مشت نزنم.

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “ناتور دشت”

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “ناتور دشت”