یک مهمانی، یک رقص

20 هزار تومان

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

  • یک مهمانی، یک رقص
  • و داستانهای دیگر
  • آیزاک باشویس سینگر
  • ترجمه: مژده دقیقی
  • نشر نیلوفر

یک مهمانی یک رقص شامل یازده داستان کوتاه است. عناوین داستان‌های این مجموعه عبارتند از: «عشق پیری»، «دوست کافکا»، «یک روز در جزیره کانی»، «شوخی»، «یک مهمانی یک رقص»، «پدربزرگ و نوه»، «وانویلد کاوا»، «خائن به قوم یهود»، «کافه‌تریا»، «گوساله‌ی بی‌تاب»، «گیمپل ابله».

آیزاک باشویس سینگر، برنده‌ی جایزه نوبل ادبیات 1978، یکی از داستانسرایان بزرگ قرن بیستم است. در داستان‌های او، اخلاقیات مذهبی و آگاهی اجتماعی با تحلیل انگیزه‌های شخصی به هم آمیخته است. آثارش غالبا شکل حکایات تمثیلی دارد یا بر مبنای سنتی متعلق به قرن نوزدهم در روایت شکل گرفته است. سینگر عمیقا دلمشغول رویدادهای زمانه‌ی خویش و آینده و فرهنگ جامعه‌ی خود است. دنیای داستان‌های او دنیای یهودیان اروپای شرقی است _دنیایی بسیار غنی و در عین حال بسیار فقیر، عجیب و غریب و در عین حال آشنا با همه‌ی تجربه‌های بشری. این دنیا اکنون از میان رفته. از ریشه درآمده و خاک شده. ولی در نوشته‌های سینگر، در رویاهای او جان می‌گیرد، روشن و آزاد از توهم. در این داستان‌ها، واقعیت و خیال تغییر شکل می‌دهند. قدرت الهام به یاد ماندنی سینگر مهر واقعیت را بر خود دارد، و واقعیت از طریق رویا و خیال به حوزه‌ی ماوراءالطبیعه برکشیده می‌شود که در آن هیچ چیز ناممکن و قطعی نیست.

این کتاب در 223 صفحه به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

به سمت در نگاه کردم و استر را دیدم. عصرها اغلب سری به اینجا می‌زد، و من هم به همین دلیل از این کافه دوری می‌کردم. من و استر توافق کرده بودیم که رابطه‌مان را مخفی نگه داریم. به علاوه، من در آمریکا به طرز بیمارگونه‌ای خجالتی شده بودم. حجب و حیای دوران کودکی‌ام برگشته بود. در لهستان هرگز فکر نمی‌کردم قدم کوتاه باشد، ولی بین این غول‌های آمریکایی آدم ریزنقشی شده بودم. کت و شلواری که از ورشو با خودم آورده بودم، با آن یقه‌ی پهن و سرشانه‌های اپل‌دار، عجیب و غریب به نظر می‌آمد. از این گذشته، برای هوای گرم نیویورک زیادی ضخیم بود. استر همیشه به من ایراد می‌گرفت که چرا در آن گرما یقه‌ی آهاردار می‌زنم، و جلیقه می‌پوشم و کلاه سرم می‌گذارم. در این موقع، چشمش به من افتاد و به نظرم، مثل دخترهای دهاتی لهستانی، دستپاچه شد. هرگز در انظار عمومی با هم ظاهر نشده بودیم. اوقاتمان را، مثل دوتا خفاش، در تاریکی می‌گذراندیم.

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “یک مهمانی، یک رقص”

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “یک مهمانی، یک رقص”