توضیحات
زویا پیرزاد
مرکز
این کتاب شامل سه داستان از یک شخصیت در سه دورهی متفاوت از زندگیاش است.
ادموند زندگی آرام و آبرومندی دارد و از اعضای وفادار و محترم اجتماع کوچک ارمنیها به شمار میآید. اما زمانی که دخترش شیفتهی مردی مسلمان میشود این رسوایی مانند آتشی در جنگل زبانه میکشد و ادموند مجبور میشود بین خانوادهی خود و توقعات دیگران، یکی را انتخاب کند. او تصمیم خود را میگیرد اما این فقط زمان است که تاوان تصمیم ادموند را مشخص خواهد کرد.
زویا پیرزاد، نویسندهی ایرانی ارمنی تبار است که در سال 1380 و با رمان « چراغها را من خاموش میکنم» ، جوایز مهمی همچون بهترین رمان سال پکا، بهترین رمان سال بنیاد گلشیری، کتاب سال وزارت ارشاد و لوح تقدیر جایزهی ادبی یلدا را به دست آورد و با مجموعه داستان کوتاه « طعم گس خرمالو» یکی از برندگان جشنوارهی بیست سال ادبیات داستانی در سال 1376 و جایزه ( کوریه اینترناسیونال) در سال 2009 شد.
او در سال 2014 جایزهی شوالیهی« ادب و هنر» فرانسه را دریافت کرد.
این کتاب در هفدهمین دوره کتاب سال در سال 1378 مورد تقدیر قرار گرفته است.
این کتاب در 109 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
فکر کردم انشایم را با یکی از خاطرههای خانم گریگوریان که نتیجهی میهنپرستانه داشت شروع کنم. میشد رنگ و جلای بیشتری به ماجرا داد. اگر خانم گریگوریان میتوانست هر بار آب و تاب بیشتر به خاطرههایش بدهد، من چرا نتوانم؟ بعد انشا را با چند شعار و کلمههای مشکل و طولانی تمام میکردم. معلم ادبیات ارمنی عاشق کلمههای مشکل و طولانی بود.
چند بار جملهی شروع را نوشتم و خط زدم. جملهی شروع همیشه برایم سخت بود. فکر کردم کاش طاهره بود و کمکم میکرد. انشای ارمنی طاهره مثل باقی درسهایش از همهی کلاس بهتر بود. در مدرسه بچهای نبود که حداقل یک بار سرکوفت طاهره را از بزرگترهایش نشنیده باشد. « خجالت نمیکشی؟ دختر سرایدار مسلمان بهتر از تو زبان مادریت را میداند!» فکر کردم طاهره چه انشایی مینویسد؟ میهن مادری ما میهن مادری او نبود.
رفتم کنار پنجره ایستادم و به جملهی شروع فکر کردم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.