توضیحات
روبرتو بولانیو
مترجم: مریم اسماعیلپور – وحید علیزاده رزازی
نشر ماهی
این رمان روایتگر داستان عجیب و رازآلود خواهر و برادری است که مرگ پدر و مادرشان زندگی آنها را دگرگون کرده است.
این کتاب آخرین اثر روبرتو بولانیو است که برای نخستینبار در سال 2002 و یک سال پیش از مرگش منتشر شده و پس از نیز در سال 2006 تجدید چاپ شده است. عنوان آن را نیز دونوسو، نویسندهی آمریکای لاتین به بولانیو پیشنهاد داده است.
این کتاب در 96 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
گمانم چند روزی را پاورچینپاورچین گذراندم. از خانه میرفتم سر کار و از آنجا به خانه، و در تقلا که جلب توجه نکنم. شبها مینشستم پای تلوزیون، البته نه آنقدرها. اشتیاقم به برنامههایی که پیشتر عادت به تماشایشان داشتم کمکم فرو مینشست.
گاهی اوقات میرسیدم خانه و میدیدم خانه تک و تنهاست. اینجور مواقع در آشپزخانه غذا میخوردم، مینشستم روی چهارپایهی سفیدی و بروبر به کاشیهای سفید نگاه میکردم. از بالا به پایین میشمردمشان و بعد هم میرفتم سراغ ردیفهاشان، و آنوقت فراموشم میشد و بعد دوباره میشمردم. رک و پوستکنده بگویم، حوصلهام سر میرفت.
گاهی هم سری به اتاق سابق پدر و مادرم میزدم. ظاهرا همهچیز مثل قبل بود و اگر والدینم به طرزی معجزآسا، مثل اشباح یا زامبیها، در را باز میکردند، همهچیز را سر جای خود مییافتند.
اما چیزهای کوچکی هم بود که خط بطلانی بر این باور میکشید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.