توضیحات
- گیرنده شناخته نشد
- کاترین کرسمن تیلور
- ترجمه: بهمن دارالشفایی
- نشر ماهی
گیرنده شناخته نشد روایت نامهنگاری دو دوست آلمانی است که با یکدیگر شراکت دارند و در یک گالری در سانفرانسیسکو به کار فروش آثار هنری مشغول هستند. یکی از این دو دوست بعد از چندین سال زندگی در امریکا، درست در آستانهی قدرت گرفتن هیتلر، به آلمان بازمیگردد. او بهتدریج با افکار غیرانسانی حزب نازی همدل و همرأی میشود و رابطهاش با دوست یهودی خود، که در امریکا مقیم است، تغییر میکند. این داستان در سال ۱۹۳۸، پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، نوشته شده و در واقع هشداری بوده دربارهی خطری که در آن زمان جهان را تهدید میکرده است. گیرنده شناخته نشد داستانی هولناک دربارهی پایداری است و تاکنون به بیش از بیست زبان ترجمه شده است.
این کتاب در 64 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
آقای مارتین شولزه
دویچ_فولکیشه بانک اوند هاندلس گزلشافت
مونیخ، آلمان
مارتین
دوباره برایت نامه مینویسم، چون مجبورم بنویسم، زندگیام شده کابوس. همین که خبردار شدم گریزل به برلین رسیده، برایش نامهای نوشتم و او هم خیلی مختصر جوابم را داد. تمرینها خیلی خوب پیش میرفت و قرار بود نمایش بهزودی روی صحنه برود. نامهی دومم بیشتر تشویق بود تا هشدار. اما این نامه، بدون آنکه باز شده باشد، برگشت خورده و فقط رویش نوشته: «گیرنده شناخته نشد».
چه کلمات شومی! چطور ممکن است شناخته نشود؟ حتما معنیاش این است که اتفاقی برای او افتاده. مهر روی پاکت میگوید آنها میدانند چه اتفاقی افتاده، اما من قرار نیست بدانم. او غیبش زده و گشتن دنبالش بیفایده است. همهی اینها را در سه کلمه خلاصه کردهاند: گیرنده شناخته نشد.
مارتین، آیا لازم است از تو خواهش کنم پیدایش کنی و به دادش برسی؟ تو این دختر را میشناسی، محاسنش را، زیبایی و ملاحتش را. او عشقش را به تو داده بود، کاری که برای هیچ مرد دیگری نکرده بود. نمیخواهد برای من نامهای بنویسی. میدانم که حتی لازم نیست از تو خواهش کنم کمکش کنی. کافی است بدانی اتفاق بدی افتاده و او در خطر است.
او را به تو میسپارم. از خودم که هیچ کاری برنمیآید.
ماکس
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.