توضیحات
- پاییز 32
- رضا جولایی
- نشر چشمه
پاییز 32 شامل هشت داستان کوتاه است. تمامی داستانهای این کتاب در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم تا کودتای بیستوهشت مرداد رخ میدهند.
این مجموعه روایتگر داستان محذوفان و به حاشیه راندهشدگان تاریخ است. نویسنده در این کتاب به سراغ تاریخ رفته؛ آنگونه که گفته نشده است. تاریخی که متعلق به آدمهای گمنام اما زخمدیده است.
این کتاب در واقع روایت ناگفتههایی از زندگی مردم است که در پس حوادث تاریخی جا مانده است.
آدمهای این داستانها گرفتار تقدیر، سیاست و ایدئولوژی هستند. این آدمها هر چقدر هم تلاش کنند سرنوشتشان را خودشان رقم بزنند و به صحنهی زندگی برگردند دستی آنها را به حاشیه میراند و فعالیتشان نادیده گرفته میشود.
هر هشت داستان کتاب برآمده از چهرههاییاند که ناگهان از سایه به روشنایی میآیند و ردی از خود برجا میگذارند.
«ریگجن»، « فصل بادهای یخزده»، « هجوم»، « شامگاه برفی»، «سبزپری، زردپری»، «پاییز 32»، «سحرگاه بیستوهشتم» و «همهی جهانهای ممکن» عناوین داستانهای این مجموعه هستند.
این کتاب در 183 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
وسط میدان بودیم که متوجه شدیم سیلاب خروشان از سعدآباد به سمت پایین سرازیر شده است. چند نفر را دیدیم که تلاش میکردند خود را از مسیر سیلاب خارج کنند اما نتوانستند. از جا کنده شدند و سیلاب آنها را غلتانید و برد. از میدان با شتاب خارج شدیم و به سمت باغهای دزاشیب رفتیم. این طرف فشار آب کمتر بود. خانههای گلی همه در آب فرو رفته بودند. دایی گفت: «نگفتم مادر شیپور اسرافیل به صدا اومده». مادر بزرگ گفت: «دفعهی قبل گفتی شیپور شهرآشوب زدهن. تازه اون رو هم تو نگفتی، نورالله گفت». انگار هنوز عصبانی بود که او را از مجلس بیرون آوردهاند. ماشالله گفت: «اگه زود بجنبیم زود سوار سوار کشتی میشیم و در امانیم». مادر بزرگ گفت: «کدوم کشتی؟ باز حالت خراب شد؟». دایی گفت: «کشتی نوح. حال خودتون خرابه. برین عروسیتونو بگیرین و دایره و تنبکتونو بزنین. صد دفعه نگفتم همه جا کنفیکون میشه؟ خندیدین و گفتین دیوونهس، دریوری میگه. اخوی عزیزم نمیخواس من تو عروسیش باشم. میترسید آبروش رو ببرم. حالا بره عروسشو از تو گل بکشه بیرون». بعد رویش را به طرف دیگر کرد. چشمهایش پر از اشک شده بود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.