توضیحات
هرس
نسیم مرعشی
نشر چشمه
هرس روایتگر داستان مردی است که پس از پایان جنگ تحمیلی، به دنبال همسر گمشدهاش میگردد و او را در مکانی عجیب پیدا میکند.
همسر او زنی است که در گذشتهاش پی آن بوده که بتواند پسری به دنیا بیاورد و به خاطر آن، دست به کارهای عجیب و غریبی میزند که شاید به نوعی تبدیل به نفرین او میشود.
این کتاب رازهایی را از سرنوشت پسران و مادرانی روایت میکند که در لایههای تاریخی غلیظ گم شدند. روایتی است برآمده از دل تاریخ جنگ طولانی ایران و عراق.
نویسنده در خلال روایت خود، شرایط زندگی در جنگ و تاثیر روانی پس از آن را به خوبی به تصویر میکشد. او همچنین با استفاده از فضاهای متعدد روایی، سرنوشت این خانواده را در دورهی زمانی طولانیای روایت میکند. قصهی آدم هایی که برای گذر از خاطراتی دور یا نزدیک ناچار شدهاند به بازخوانی آنها.
این کتاب شامل 18 فصل است و در 185 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
زمین زیر تن رسول تکان خورد. گرومب… گرومب… گرومب… چشمهایش را باز کرد. قبلش با هر تکان زمین در سینه میکوبید. پسرش کنارش خواب بود. توی خانهی امعقیل بیدار شده بود. روی تشکهایی سفید، تمیز، خنک، و روبالشیهایی که رویشان پولک طاووس دوخته بودند و نواری پارچهای دورشان چین خورده بود. خنکی تشک را خوب یادش بود وقتی دیشب، گیج از قلیان، پیرهنش را درآورده و پشت لختش را گذاشته بود روی آن. صدای ماغ میآمد و بویی تند. زمین همچنان میلرزید.. رسول سرجایش نشست. هیبتهای سیاهی از جلو پنجرهی خانهی امعقیل میگذشتند و اتاق را تاریک و روشن میکردند. بلند شد و نگاه کرد. گاومیش بودند. پاهایشان را میکوبیدند زمین و جلو میرفتند.
ضربههای چوب امعقیل بر تنشان خاک بلند میکرد. رسول برگشت و پیرهنش را پوشید. مهزیار از تکانهای زمین هیچ تکان نخورده بود. چهقدر آرام بود در این روستا. به پهلو خوابیده بود؛ مثل همیشه. پیرهنش بالا رفته بود و گردنش به عقب برگشته بود. دهان نیمهبازش زیر فشار گونه کج شده بود و آب دهانش روی بالش هالهای خیس ساخته بود. رسول هوس کرد ببوسدش. برای این بچه، برای این بازوهای لاغر پرموی مردانه، نوال از دستش رفته بود و حالا باید نوال را برمیگرداند تا بچه برایش بماند.
mohammad.saboori –
داستان هرس، روایت از دست دادن مدام است؛ که به هیچ وجه آسان نیست و هیچ بشارتی از پس آن وجود ندارد. اتفاقهای بد همیشه قبل از آن که درکشان کنی روی میدهند. و آدمها همیشه با تأخیر میرسند به حقیقت رنجی که از پس فقدان و درد میرسد. امیدواریها و خوشبینیها همیشه آدمها را گول میزنند و باید زمان بگذرد تا آدمهای فریفته و امیدوار با سختی و صراحت رنج خو بگیرند. هرس، مؤثرتر از هر نظریهای، اصالت رنج را روایت میکند.
دکه –
ممنون از توضیحات کامل شما دوست عزیز