توضیحات
طوطی فلوبر
جولین بارنز
ترجمه: عرفان مجیب
نشر چشمه
«جفری بریت ویت»، پزشکی که به تازگی همسرش را از دست داده است و علاقهی وسواسگونهای به شخصیت فلوبر و رازهای زندگیاش دارد برای سر زدن به مکانهایی که به نحوی با زندگی فلوبر ارتباط دارند به فرانسه رفته است. به فاصلهای اندک به دو موزه سر میزند، خانهای که فلوبر در آنجا متولد شده و خانهای که فلوبر روزهای آخر زندگیاش را در آنجا گذرانده است.
در هر دو خانه یک طوطی خشک شده هست که نگهبانان موزه ادعا میکنند همان طوطی خشکشدهای است که فلوبر در هنگام نوشتن داستان (سادهدل) روی میز داشته است.
جفری میخواهد بداند کدام طوطی واقعی است و در نهایت متوجه میشود که حداقل پنجاه طوطی دیگر نیز در موزههای مختلف وجود دارند که همگی ادعای اصل بودن دارند.
این کتاب که یکی از مهمترین آثار جولین بارنز است، تلفیقی از رمان، زندگینامه، تحلیل و نقد ادبی است.
این کتاب در واقع گشتوگذاری در زندگی و آثار فلوبر است. مخاطب در این کتاب علاوه بر گاهشماری زندگی شخصی و حرفهای فلوبر و خانوادهاش، با آثار این نویسنده بیشتر آشنا میشود و دنیای او را بیشتر و بهتر میشناسد.
نویسنده در این کتاب، عشق و ارادت خود به گوستاو فلوبر را به تمامی ابراز کرده است. او همچنین خوانندهاش را به سفری میبرد که دربارهی رهایی است، و البته غم نبوغ. رمانی که راوی نبوغی است گمشده در دل زمان.
بارنز این کتاب را در میانههای دههی هشتاد میلادی نوشت که نامزد جایزهی « من بوکر» شد.
این کتاب در 249 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
چندان در قیدوبند تصادفات نیستم. در تصادف چیزی وهمناک نهفته است: لحظهای حس میکنید که زندگی کردن در جهانی منظم که خدا ادارهاش میکند باید چه حسی داشته باشد، جهانی که در آن خود خدا چهارچشمی حواسش به شماست و نشانههای بیشاز حد مبرهنی از یک نقشهی کیهانی جلوی پای شما میگذارد. ترجیح میدهم خیال کنم اتفاقات جهان پرهرجومرج، خودبهخودی و در درازمدت و کوتاهمدت دیوانهوارند_ تا بتوانم قطعیت حماقت، سبعیت و نابخردی بشر را حس کنم. هنگامی که جنگ فرانسه و پروس درگرفت، فلوبر نوشت:« باید به حماقتمان ادامه بدهیم.» بدبینی متظاهرانهی محض؟ یا از میان بردن ضروری انتظارات پیش از آنکه بتوان دربارهی هر چیزی به شکلی درخور اندیشید، اقدام کرد یا نوشت؟
حتی به تصادف بیضرر و بانمک هم علاقهای ندارم. یکبار برای شام خوردن بیرون رفتم و کشف کردم که هر هفت نفر حاضر در مجلس تازه خواندن کتاب رقص با موسیقی زمانهی آنتونی پاول را تمام کردهاند. از این وضع خوشم نیامد؛ مشخصا به این خاطر که معنایش این بود که نمیتوانستم تا قبل از سرو شدن پنیر سکوتم را بشکنم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.