توضیحات
- شنبه
- ایان مکیوین
- ترجمه: مصطفی مفیدی
- نشر نیلوفر
کتاب شنبه، رمانی است که داستانش در یک روز از فوریهی 2003 اتفاق میافتد. هنری پرون، مردی خوشبخت است؛ یک جراح مغز و اعصاب موفق که رابطهی بسیار خوبی با همسر و فرزندانش دارد. هنری از روز تعطیل خود در خانهی بزرگش در مرکز لندن لذت میبرد و همان آرامشی را تجربه میکند که در اتاق عمل با اوست؛ گرچه جهان خارج از بیمارستان، خیلی آرام و قابل پیشبینی نیست. جنگی قریبالوقوع با عراق در پیش بوده و از زمان حملات به نیویورک و واشنگتن در دو سال پیش، یأس و بدبینی گستردهای جامعه را فرا گرفته است. زندگی پرون در صبح این شنبهی بهخصوص، کاملا تغییر کرده و غیرعادی میشود. او پس از دیدن چیزی عجیب در آسمان اول صبح، به همراه همکارش به بازی اسکواش روزانهاش میرود و تلاش میکند تا از صدها هزار تظاهراتکنندهی معترض به جنگ اجتناب کند. وقوع حادثهای جزئی برای ماشین، او را مجبور به مواجهه با خلافکاری خردهپا میکند. تشخیص پزشکی پرون این است که این خلافکار از مشکلاتی عمیق و پیچیده رنج میبرد اما خلافکار اعتقاد دارد که پرون او را تحقیر کرده و همین موضوع، باعث به وجود آمدن عواقب عجیب و خشونتآمیزی میشود. پرون در روزی که مانند هیچ یک از روزهای سابق عمرش نیست، باید برای زنده نگه داشتن خانوادهاش، تمام مهارتهای خود را به کار گیرد.
ایان مکیوین برای نگارش رمان شنبه در سال 2003 موفق به دریافت جایزهی یادوارهی جیمز تیت بلک شد.
ایان راسل مک یوون، زادهی ۲۱ ژوئن ۱۹۴۸، نویسنده و نمایشنامه نویس انگلیسی است. ایان در ۲۱ ژوئن ۱۹۴۸ در الدرشات از توابع همپشر زاده شد. او حرفهی نویسندگی خود را با نوشتن داستانهای کوتاه گوتیک آغاز کرد و در سال ۱۹۹۸ به خاطر کتاب آمستردام موفق به دریافت جایزهی ادبی من بوکر شد.
این کتاب در 374 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
چند ساعت پیش از بامداد هنری پرون، که یک جراح اعصاب است بیدار میشود و درمییابد که پیش از بیدار شدن روی تختخواب نشسته ملافهها را کنار زده و سپس برپا ایستاده است. برای او روشن نیست که دقیقا کی هوشیار شده است، ارتباطی هم به موضوع ندارد. قبلا هیچوقت چنین کاری نکرده است، ولی وحشتزده نیست و هیچ تعجب هم نکرده است، زیرا احساس سبکی میکند و از ایستادن روی پاهایش لذت میبرد، و در پشت و پاهایش احساس قدرتی غیرعادی میکند. برهنه در کنار تختخواب میایستد_او همیشه برهنه میخوابد_ قد بلندش را احساس میکند، از تنفس آرام زناش و تماس هوای سرد و خشک اتاق خواب بر پشتاش آگاه است. این نیز احساس لذتبخشی است. ساعت کنار تخت سه و چهل دقیقه را نشان میدهد. از اینکه بیرون از تختخواب چه میکند تصوری ندارد: نیازی به آرام کردن خود ندارد، از یک رویا یا حادثهای در طول روز قبل، یا حتی وضعیت جهان آشفتهخاطر نیست. انگاری همانطور در تاریکی سرپا ایستاده و سبکبار، از هیچ عینیت یافته و به هیئت مردی بزرگسال درآمده است. بر رغم آنچه ساعت نشان میدهد یا کارهای سخت روزش ایجاب میکند، نه احساس خستگی میکند و نه وجداناش درباره بیمار خاصی در رنج است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.