توضیحات
عطیه عطارزاده
مردن با گیاهان دارویی/ عطیه عطارزاده/ نشر چشمه
این کتاب روایتگر داستان زندگی دختر 17 سالهی نابینایی است که با مادرش در خانهای در دروازهدولت زندگی میکند و به او در کار خشک کردن و ترکیب و آمادهسازی گیاهان دارویی برای فروش در بازار کمک میکند.
دختر که در کودکی و به دلیل فرورفتن یکی از همین گیاهان دارویی در چشمش، بینایی خود را از دست داده است توانسته با کمک تواناییهای دیگرش به درک جذابی از اشیاء و ابزاری که با آنها سروکار دارد، برسد.
دنیای کوچک دختر محدود به همین خانه است. خانهای که طی 17 سال تنها دوبار از آن خارج شده است. او شخصیتی منزوی دارد و ارتباط چندانی با دنیای بیرون از خانه و آدمهایش برقرار نمیکند.
اما در نهایت یک روز برای شرکت در یک مراسم خانوادگی از خانه خارج میشود و هنگامی که برمیگردد، چیزهای زیادی در درونش تغییر کرده است. پس از این است که نوعی احساس سرکشی و عطش تجربهی دنیای بیرون از خانه در او شکل میگیرد.
روایت این ماجراها در جایی میان خواب و بیداری شخصیت اصلی صورت میگیرد. و نویسنده با بهرهگیری از موقعیت خاص شخصیت داستان، به لایههای ذهنی او نزدیک میشود و همین موضوع است که کتاب را از مرز ژانرهای شناخته شده خارج میکند. سبک سوررئالیسم داستان در کنار توصیفات دقیق، داستان را غیرقابل پیشبینی میکند.
این کتاب اولین اثر داستانی عطیه عطارزاده است و او برای نگارش این رمان موفق به دریافت جایزههای ادبی « هفت اقلیم» و « بوشهر» شده است.
این کتاب در 117 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
اصلا ساده نیست عزیزترین موجود زندگیات جلوت دراز کشیده باشد و تو به راههایی فکر کنی برای تکهتکه کردنش. البته من مادرم را تکهتکه نمیکنم فقط برای بیرون آوردن امعاواحشایش، بخشهایی از تنش را میشکافم؛ این عجیبترین کار جهان. این بدن کوچکترین نقصی ندارد، جز انگشت اشارهی دست چپ که سالها پیش بریده شده و تو علتش را خوب میدانی.
اما رازهایی هست که هیچوقت نمیشود بازشان گفت. همه چیز همان جایی است که باید باشد، درست طبق دادههای کتابهای آناتومی. باید بر زن جلو رویت دست بگذاری و به همهی چیزهایی فکر کنی که به تو آموخته. به این که ریهها، کلیهها، کیسهی صفرا، پردهی دیافراگم، نخاع، بصلالنخاع و خلاصه کل اعضای داخلی دقیقا کجایند و چهطور میتوان بهشان رسید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.