توضیحات
- در عمق صحنه
- مجموعه داستان
- فریبا وفی
- نشر چشمه
- جهان تازهی داستان-2
کتاب در عمق صحنه نخستین مجموعهی منتشر شده از فریبا وفی است. این کتاب شامل چهارده داستان است که بسیاری از آنها از لحاظ مضمون به هم وابستگی دارند و به نوعی مکمل هم هستند. داستانهای این مجموعه مضامینی اجتماعی دارند و به موضوعاتی چون فقر و محرومیت و رنج انسانها بخصوص زنها و بچهها نظر دارند؛ روایت کودکی که به ملاقات مادر زندانیاش برده میشود، مرگ دردناک پدری پیر، بچهای که به ناچار از مادر زندانیاش جدا میشود، زنی زندانی که برای زایمان به بیمارستان برده میشود، مادری که پسر معتادش مرغ محبوبش را سر میبرد، زنی که آرزوی شنا دارد اما نگهداری بچه به او سپرده شده و نمیتواند ساحل را ترک کند و …
این کتاب به مثابهی جامعهی امروز ایران است که در حد و قوارهی یک خانواده، کوچک و فشرده شده است. فروپاشی ساختارهای قدیمی و تثبیت شده از عمده ویژگیهای این کتاب است.
«مادرم پشت شیشه»، «راحت شدی پدر»، «برام بخون»، «پس فردا»، «گریه کن دایی»، «دفتر خاطرات»، «در عمق صحنه»، «بمون نرگس»، «حنا»، «زندگی من»، «سنگ دو سر»، «مردی که گریه میکند»، «زن در ساحل» و «با زندگی» عناوین داستانهای این مجموعه هستند.
این کتاب در 92 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
روی قبرت را از برفهایی که شب پیش باریده است پاک میکنم تا سردت نشود. آن زیر حتما یخ زدهای. ولی نه…زیر خاک همیشه گرمتر است. تازه، تو چیزی را حس نمیکنی. تو مردهای آقاجان… تو مردهای. آه، چقدر سخت بود آن روزهایی که تو نمیخواستی بمیری و باید میمردی. هیکل قوی و درشتت روی تخت بیمارستان افتاده بود و مقاومت میکرد.
تمام فامیل گوش به زنگ بودند و انتظار میکشیدند. لباسهای سیاهی را که باید میپوشیدند آماده کرده بودند. دور تا دور اتاق را برای مراسم ختم و عزاداری با پتو فرش کرده بودند. سماور بزرگی را که از همسایه امانت گرفته بودند، تمیز میکردند. دامادها برای لحظهای خانه را ترک نمیکردند. مواظب هم بودند. حسابگرانه اشیای خانه را ورانداز میکردند؛ و یواشکی و با احتیاط سر ارث و میراث چانه میزدند. پسرها عجله داشتند کار زود تمام شود و سر کار و زندگیشان برگردند.
همه چیز و همه کس آماده بود. فقط مانده بود که تو نفس آخر را بکشی. تو دیگر نمیبایست به زندگی برمیگشتی کسی تو را نمیخواست؛ نه پسرها که از مدتها پیش فراموشت کرده بودند نه دخترها که از بودن خالی از فایدهی تو شرمسار بودند و نه مادر که برایش از سالها پیش مرده بودی. از همان وقتی که دختر جوان و شادابی بود و به خاطر فقر خانواده زن تو شده بود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.