تعویذ

28 هزار تومان

1 در انبار

شناسه محصول: taviz دسته: , ,

توضیحات

روبرتو بولانیو

ترجمه: رباب محب

نشر ماهی

این کتاب روایتگر داستان زندگی پرفراز و نشیب زنی به نام « آئو کیسیلیو لاکوئوتوره» است. این زن شاعر که در اواخر دهه‌ی 60 میلادی از اروگوئه به مکزیک مهاجرت کرده، به روایت ماجراهایی از ورود غیرقانونی‌اش به مکزیک و همچنین جنایتی خوفناک می‌پردازد. او در ابتدای داستان خودش را مادر شعر مکزیک معرفی و تعریف می‌کند که مدتی در یک دستشویی زنانه زندگی کرده و از راه وام دادن به افراد نیازمند امرار معاش می‌کرده و همین موضوع نیز باعث شهرتش شده است.

این داستان در روزگاری که حکومت‌های دیکتاتوری در بیشتر کشورهای آمریکای لاتین در حال به قدرت رسیدن هستند، شکل می‌گیرد.

نویسنده‌ی اهل شیلی این کتاب که سال‌های نوجوانی‌اش را در روزهای پر التهاب شیلی گذرانده است، به خوبی فضای پیش از کودتای پینوشه در شیلی و حس و حال روشنفکران و شاعران درگیر آن ماجراها را به تصویر کشیده است.

در داستان‌های بولانیو همواره ردی از شخصیت‌های شاعر یا نویسنده دیده می‌شود. این شخصیت‌ها گاهی اصلی هستند و گاهی فرعی. این نویسندگان و شاعران زندگی خود را وقف کارشان کرده‌اند و در اغلب اوقات نیز شکست می‌خورند و در حد نویسندگان و شاعران گمنام باقی می‌مانند، یا اینکه به طور ناگهانی وابستگی‌شان به محل زندگی خود را از دست می‌دهند و دائم در حال غیب شدن و پنهان شدن از زندگی دوستان خود هستند. بخش قابل توجهی از تنشی که در داستان‌ اتفاق می‌افتد نیز محصول همین گم شدن‌ها و پیدا شدن‌های ناگهانی شخصیت‌ها است.

فضای کلی داستان، مخاطب را به لایه‌های عمیق‌تر زندگی در آمریکای جنوبی و مکزیکوسیتی می‌برد که ممکن است از چشم یک توریست دور بماند.

این کتاب در 173 صفحه به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

دمی با واژگان تنها می‌شدم که درخشش و اندوه جوانی سترونشان کرده بود، دمی تنها با خرده‌شیشه‌های آینه‌ای ارزان و شکسته، و خود را دیدم، بهتر است بگویم در میان خرده‌شیشه‌ها پی خود گشتم، و خویشتن را یافتم! من، آئوکسیلیو لاکوئوتوره، آنجا بودم، یا تکه‌پاره‌هایی از آئوکسیلیو لاکوئوتوره، آن چشمان آبی، آن گیسوان زرین یا نقره‌فام، به سبک موهای پرنس بالینته، با سیمای استخوانی تکیده و پیشانی چروکیده. از این‌که خود را بازشناختم به وحشت افتادم. این حس مرا در دریای تردید غوطه‌ور ساخت و هراس از آینده را در دلم برانگیخت، هراس از روزهایی که همچون رزمناوی شتابان نزدیک می‌شدند، گرچه مدام به خود نهیب می‌زدم که من فرزند زمانه‌ی خویشم، زمانه‌ای که خود برگزیده بودم، زمانه‌ای که مرا در محاصره داشت، زمانه‌ای لرزان، بی‌ثبات، پرهیاهو و لبریز از زندگی.

 

 

 

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “تعویذ”

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “تعویذ”