توضیحات
مجموعه داستان کوتاه
محمد طلوعی
نشر افق
این مجموعه شامل 6 داستان به هم پیوسته است که حول محور رابطهی پسری جوان و پدرش میگذرند. شخصیت اصلی و راوی داستان محمد است که در زمان حال حدودا سی ساله است و خاطراتی متعلق به سالهای جوانی پدرش (ضیا) را روایت میکند. پدر محمد فردی رویاپرداز و کمالگرا بوده که بعد از انقلاب 57 سودای پیشرفت در سر داشته اما نقشههایش غلط از آب در میآیند.
پدر و پسر داستان، با تمام نقاط ضعف و قوتشان، در کنار هم قرار میگیرند و با وجود قهر و آشتیهایی که دارند، دلسوز و خیرخواه هم هستند.
روایتها بین گذشته و حال در رفتوآمد هستند و بستر زمانی آنها، سالهای آغازین انقلاب تا پس از جنگ تحمیلی و سالهای اخیر است. این داستانها جنبههای مختلفی از شخصیتها را در موقعیتهای مختلف به نمایش میگذارد.
نویسنده در خلال روایت خاطرات تلخ و شیرین، گوشهچشمی نیز به مسائل سیاسی و اجتماعی و تاریخ معاصر دارد.
بخشهایی از این کتاب، با رگههایی از رئالیسم جادویی و سوررئالیسم آمیخته است و راوی با زبانی صمیمی، آنها را واقعنمایی و قابل قبول میکند و گاهی نیز لحن طنزی را چاشنی این واقعنماییها میکند.
« تابستان 63» ، « میدین دانمارک» ، « نجات پسردایی کولی» ، « دختردایی فرنگیس» ، « مسواک بیموقع» و « انگشتر الماس» عناوین داستانهای این مجموعه هستند.
محمد طلوعی قصهگوی طبقهی متوسط شهری است و گذشتهی نزدیک در داستانهای او بازتاب زیادی دارند.
آثار او در نشریات معتبری چون گاردین، اینترناسیوناله و کلمبیا ژورنال منتشر شده است. کتاب تربیتهای پدر او نیز توسط جاکوما لونگی به زبان ایتالیایی ترجمه شده.
این کتاب در 88 صفحه و توسط نشر افق به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
اعتیاد از حالتی به حالت دیگر بدل میشود از بین نمیرود. معتاد بطالت بودم حالا معتاد کار شدهام. معتاد علف بودم حالا کتامین تزریق میکنم. معتاد آزاده بودم حالا معتاد ژاله. من، معتاد استقلال از خانواده بودم حالا معتاد پدرم شدهام.
چرا نمیشود اعتیاد را برای همیشه درمان کرد؟ چرا نمیشود بروم وسط جلسهی پارک لاله بگویم من چند وقت پاکم و جماعت معتادان گمنام بغلم کنند و وقتی از بغلشان بیرون میآیم هنوز پاک باشم؟ شبی نیست از خودم نپرسم چی شد که به اینجا رسیدم اما آن شب صبح میشود و یادم میرود چی شد اصلا از خودم چیزی پرسیدم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.