توضیحات
- از چیزهای ارزان بیزار بودن
- جستارهایی برای زندگی
- گروه مولفان مدرسه زندگی
- ترجمه: سما قرایی
- نشر هنوز
ما از چیزهای ارزان بدمان نمیآید، اما اغلب طوری رفتار میکنیم که انگار بدمان میآید. آنطور که باید و شاید قدر چیزهایی را که دوروبرمان هست و ارزش چندانی هم ندارند نمیدانیم مثلا، آسمان شب، مداد، نیمرو، زیپ یا حتی گرفتن دست فردی دیگر. در کتاب از چیزهای ارزان بیزار بودن بررسی میکنیم چطور ممکن است رفتهرفته از شرایط فعلی دلزده شویم و برای چیزهای پرزرقوبرق، گرانقیمت و دور از دسترس ماتم بگیریم و در عین حال، چطور به خودمان رجوع کنیم، شگفتیهای درونمان را دریابیم و قدرشان را بدانیم. این کتاب بار دیگر توجه ما را به جهان اطراف، زیبایی پنهان چیزها و شوقی که از داشتههایمان داریم جلب میکند.
این کتاب در 55 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
با خودمان میگوییم ما از چیزهای ارزان متنفر نیستیم، ولی رفتارمان اغلب طوری است که انگار متنفریم. مثلا آناناس را در نظر بگیرید. کریستف کلمب (1451-1506) اولین اروپایی بود که از شکوه ظاهری آناناس حظ کرد و شهد شیرین آن گوارای وجودش شد میوهای که بومی آمریکای جنوبی بود، ولی موقعی که کلمب در سواحل کارائیب لنگر انداخت به آنجا هم رسیده بود. اولینبار، نوامبر 1493 در دهکدهی کاریب واقع در مجمعالجزایر گوادلوپ بود که چشم اروپاییها به جمال آناناس روشن شد، آن هم درست کنار دیگی از دست و پای آدم. از بیرون شبیه میوهی مخروطی کاج بود و از درون شبیه سیب. ولی بعد معلوم شد حملونقل آناناس دشوار است و کاشتش هم خرج زیادی روی دست میگذارد. این بود که تا مدتها فقط اشراف وسعشان میرسید آناناس بخورند. مثلا کاترین کبیر روسیه و چارلز دوم انگلستان از جمله طرفداران پروپاقرصش بودند. یک دانه از این میوه در قرن هفدهم به پول امروز 5 هزار پوند فروخته میشد. داشتن آناناس چنان نشاندهندهی شان و مقام بود که اگر گیر کسی میآمد، آنقدر نمایشش میداد که میوه آخر میگندید و وامیرفت. نیمههای قرن هجدهم و زمانی که تب آناناس بدجور بالا گرفته بود، کل مهمانیهای شبانهی اشراف حول نمایش آیینی این میوه میچرخید. در وصف آن شعرها میسرودند و چشیدن برشی نازک از آن گاه مهمترین اتفاق سال به شمار میرفت.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.