آقای آدامسون

هزار تومان

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

  • آقای آدامسون
  • اورس ویدمر
  • ترجمه: محمود حسینی‌زاد
  • نشر افق

داستان آقای آدامسون از جشن تولد نود و چهار سالگی راوی شروع می‌شود و سپس به هشت سالگی او می‌رود.

پیرمرد روز بعد از تولدش، در باغی که دوران کودکی‌اش را در آن سپری کرده است، خاطرات آشنایی غیرمنتظره‌اش با مردی به نام آدامسون را برای نوه‌اش تعریف می‌کند.

آقای آدامسون شخصیت عجیبی دارد و با جلوه‌های فراواقعی که در اعمال و رفتارش وجود دارد، راوی و خواننده را غافلگیر می‌کند.

نویسنده، مایه‌های فانتزی داستان را در بستری از واقعیت‌های ملموس فردی و اجتماعی به کار می‌گیرد و با لحنی طنز به توصیف ماجراها می‌پردازد. هرچند این رمان دارای طنزی ظریف و تا حدودی فانتزی است اما مفاهیم اجتماعی مهمی را نیز در برمی‌گیرد.

نویسنده در خلال روایت خود به سراغ واقعیت گریزناپذیری چون مرگ می‌رود و با پیش رفتن داستان، سرمای ذاتی مفهوم مرگ به مرور جای خود را به گرمای رابطه‌ی انسانی میان راوی و آقای آدامسون می‌دهد.

مرگ در این داستان به شکل ملموسی به تصویر کشده شده است. به شکلی که هراس‌انگیز نیست و چه بسا آشنا و خودمانی است.

این کتاب در 152 صفحه به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

هشت سالم بود که با آقای آدامسون آشنا شدم. توی باغ ویلای آقای کرمر. ویلا رو‌به‌روی خونه‌مون بود و در واقع ویلا نبود، ولی همه بهش می‌گفتن ویلا، ساختمون معمولی دو طبقه‌ای بود با یک باغ خیلی بزرگ دورتادورش. جالبش این بود که آقای کرمر هیچ‌وقت توی اون خونه نبود، هیچ‌وقت. کسی تا حالا آقای کرمرو ندیده بود، یعنی اصلا آدمی رو توی اون خونه ندیده بود. نه زنی، نه بچه‌ای، نه پیشخدمتی، نه باغبونی. باغ هم با این وضعیت، هماهنگ. طبیعتی بکر و سرسبز که هیچ‌کس نمی‌تونست اون رو ببینه، چون تمام ساختمون و باغ با پرچین بلندی محصور شده بود. ورودی باغ هم دروازه‌ای بود بزرگ، یک پارچه آهن. زنگ در که یک‌بار جرئت کردم و زدمش و آماده تا مثل برق برم و توی باغ خودم گم‌و‌گور بشم، صدایی نداشت. باغ ویلای آقای کرمر البته خیلی هیجان‌انگیزتر بود. منطقه‌ای بود ممنوعه، اگه آقای کرمر یک‌دفعه پیداش می‌شد و من رو وسط مکان رازهای خودش می‌دید، حتما گرفتار مجازات‌های وحشتناکش می‌شدم. هم من و هم میک که دوستم بود و مثل من تمام گوشه ‌و ‌کنار این مخفیگاه پنهان زیر یک‌عالم گل‌ و ‌گیاه رو که لا‌به‌لاشون با هوشیاری مارمولک و ترس آهو این‌ور‌ و ‌اون‌ور می‌رفتیم، می‌شناخت هردوتامون گرفتار مجازات‌های وحشتناکش می‌شدیم، بین اون همه زیبایی، سرتاپا وحشت، سرتاپا اشتیاق و هرآن منتظر فاجعه.

 

 

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آقای آدامسون”

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آقای آدامسون”