توضیحات
- آداب بیقراری
- یعقوب یادعلی
- نشر نیلوفر
ماجرای رمان آداب بیقراری دربارهی زندگی زن و شوهری است که سالهای اول ازدواجشان را سپری میکنند. کامران و فریبا بهخاطر وضعیت شغلی کامران در یک منطقهی پرت زندگی میکنند و بهمرور زمان این مسئله باعث اختلاف آنها میشود. فریبا دوست دارد به زادگاهشان اصفهان برگردند و از آن منطقهی پرت دور شوند. کامران تمایلی به این کار ندارد، ولی در نهایت تصمیم غیرمنتظرهای میگیرد: او خانه را میفروشد و کارهای انتقالی به اصفهان را انجام میدهد. با ساک پول فروش خانه، سوار بر ماشین میشود و بهسوی اصفهان حرکت میکند تا ضمن انتقال کار و منزل به آنجا، به خانهی پدری فریبا برود و فریبا را که قهر کرده است سر خانه و زندگی برگرداند؛ اما این تمام ماجرا نیست. او به جز همسرش معشوقهای نیز دارد. همهی اینها در او میل به پشت پازدن به همه چیز را به وجود آورده است. آداب بیقراری در سه فصل هست و نیست، تکبال و پابهپا به نگارش درآمده است.
این کتاب برای نخستینبار در سال ۱۳۸۳ منتشر شد و یک سال بعد از انتشار، برندهی جایزهی هوشنگ گلشیری شد. این کتاب یکی از جنجالبرانگیزترین کتابهایی بود که در دههی هشتاد در ایران منتشر شد. نویسندهی این کتاب به دلیل توهین به قوم لر بازداشت و به یک سال زندان محکوم شد. یعقوب یادعلی در این کتاب با شرح روزمرگیهای زندگی به خواننده نشان میدهد که چطور میتوان به پوچی رسید.
این کتاب در ۱۷۲ صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
چشمها را بست. خنکی گوارای آب را از کف پا کشید تا ذرهذرۀ تنش. گوش را داد به صدای چکچک قطرههای آب و تکان برگهای درخت، تا آرامآرام شلوغی و همهمۀ آدمهای دوروبر محو شود، آنقدر که چیزی نشنود جز صدای پرندهها با جیکجیکهای تند و پشتسرهمشان؛ که انگار یکبند باهم حرف میزنند و سیر نمیشوند از اینهمه حرف و جیکجیک. خندهاش گرفت از یادآوری دوران بچگی و آرزوی اینکه کاش زبان پرندهها را بلد بود. شاید میفهمید صبحها و عصرها که دور هم جمع میشوند، با شتاب و عجله، ورجهوورجهکنان چی به هم میگویند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.