حراج!

اعترافات نات ترنر

55 هزار تومان

5 در انبار

شناسه محصول: hanooz019 دسته: , , برچسب: ,

توضیحات

ویلیام استایرون

ترجمه: آرش رضا پور – افشین رضاپور

نشر هنوز

داستان این رمان در نوامبر سال 1831 آغاز می‌شود یعنی زمانی که نات ترنر منتظر اجرای حکم اعدام در زندانی در ویرجینیا است. در همان حین وکیلی به او پیشنهاد می‌دهد به گناهانش اعتراف کند تا دست کم روحش پس از مرگ به آرامش برسد. نات به تفکر در گذشته‌اش می‌پردازد و به این ترتیب رمان از خلال یادآوری خاطرات او شکل می‌گیرد.

این کتاب روایتگر داستان زندگی برده‌ی سیاهی است که تحت آموزش سفیدپوستان قرارگرفته تا نسلی از بردگان فرهیخته تربیت شوند و برده‌داری را براندازند. دست به شورشی خونین می‌زند و کشتاری تکان‌دهنده به پا می‌کند. نات تحت تعالیم کتاب مقدس دست به قتل عام می‌زند. او توان کشتن آدم‌ها را ندارد اما برای اثبات مردانگی و عزم راسخش ضعیف‌ترین عضو یک خانواده را سلاخی می‌کند. اعترافات نات‌ ترنر درواقع روایت مردی متعصب است که کشیش قوم خودش است.

نات ترنر برده آفریقایی بود که در سال 1831 شورش بردگان در ویرجینیا را رهبری کرد. شورشی دو روزه که به کشته شدن 60 نفر سفیدپوست و تقریبا دوبرابر این تعداد از سیاه‌پوستان منجر شد.

ویلیام استایرن برای نگارش این کتاب در سال 1967 موفق به دریافت جایزه‌ی پولیتزر شد.

این کتاب به فهرست صدتایی رمان‌های مجله‌ی تایمز نیز راه‌یافت و نیویورک‌تایمز آن را خارق‌العاده و یکی از معدود کتاب‌هایی توصیف کرد که گذشته و حال آمریکایی‌ها را به خودشان نشان می‌دهد.

این کتاب در 552 صفحه به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

یک چیز درباره‌ی کارگاه نجاری همواره در ذهن من نقش بسته است و باید بگویمش، هر چند اگر تصمیم نداشتم که این قصه را صادقانه روایت کنم، در پرداختن به آن تردید می‌کردم. من هم مثل بیشتر پسران شانزده هفده‌ساله به شدت داشتم فشار بلوغ نورسم را احساس می‌کردم اما در مقایسه با دیگر پسران سیاه که به راحتی مفری برای شهوت‌شان می‌یافتند، اوضاعی غیرعادی داشتم. آن‌‌ها فرصت کوتاهی می‌یافتند و دختران کوچک سیاه آسان‌یاب و راغب را به حاشیه‌ی ذرت‌زار یا به میانه‌ی علف‌های خنک و پوشاننده‌ی مزرعه‌ی ذرت پایین حاشیه‌ی علف‌زار می‌بردند. به خاطر این‌که از کلبه‌ها و چنین کارهایی دور بودم، در جهل کامل بزرگ شدم؛ چیزی از لذت‌های جسمانی نمی‌دانستم و آنچه هم که می‌توانستم کسب کنم به خاطر ترسم ( باید اعتراف کنم حتی بعدها نیز در زندگی از آن ترس خلاصی نداشتم) نقش بر آب می‌شد؛ می‌ترسیدم، چون ماجراجویی در قلمرو جسمانی از دید خداوند شریرانه و نفرت‌انگیز بود. اما من پسری سالم و نیرومند بودم، و با این‌که در حد توانم مقاومت می‌کردم، در لحظه‌ی غلبه‌ی نیروی شهوت، عنان از کف می‌دادم و عطش تنم را فرومی‌نشاندم.

نمی‌دانم چرا اما آن موقع انگار فکر می‌کردم که تا وقتی در لذت جویی تندروی نکنم، خداوند چندان مجازاتم نخواهد کرد، و این لحظات منحصربه فرد را به هفته‌ای یک بار محدود کردم_ معمولا شنبه‌ها، چون مثل روز سبت بود و دعاهای توبه‌کارانه‌ام در آن روز موثرتر و خالصانه‌تر می‌نمود.

 

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “اعترافات نات ترنر”

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “اعترافات نات ترنر”