توضیحات
- آینههای دردار
- هوشنگ گلشیری
- نیلوفر
آینههای دردار به ظاهر سفرنامهای است از سفری به چند کشور اروپایی که در زمان بازگشت و حضور در خانهی نویسنده گزارش میشود. در این سفر نویسنده در هر شهری گاهی اثری از گذشتههای دور و گاه از این سالها میخواند و با هر داستان به عمق گذشتهی دور یا نزدیک میرود. حضور شاهدی در این جلسات داستانخوانی به این داستانهای بهظاهر پراکنده شکل میدهد تا ما را با گذشتهی نویسنده و آن شاهد آشنا سازد.
پس این سفر هم سفری است به غربت غرب یا جهان رویایی غرب موجود و هم سفری است به اعماق فرهنگ ما، همان تقابل جهان مادی و مینوی. بازگشت به این جهان ملموس، به این هست که ما در آنیم پاسخی است به همهی آثار گذشتگان از حیبنیقضان ابن سینا گرفته تا قصهی الغربه الغریبهی سهروردی، از منطق الطیر عطار و مثنوی مولوی تا بوف کور هدایت و شازده احتجاب همین نویسنده.
این کتاب در 158 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
در فرودگاه لندن، بر نیمکتی هنوز خوابش نبرده بود که صداهایی شنید، دستی هم به شانهاش خورده بود. دو پاسبان بودند، بلندقد، یکی با تاکی واکی و آن یکی که، دست بر شانهاش گذاشته بود، پرسید: اینجا چرا خوابیدهای؟
-منتظر پرواز به برلنم.
گذرنامه میخواست. دادش. حالا دیگر ایستاده بود، گیج خواب. همان پرسید: تولد؟
سالش را گفت، 1326 که میشود 1948. روز و ماه تولد حتی به شمسی یادش نیامد. گفت: ما جشن تولد نداشتهایم که یادمان بماند. میبایست بگوید نسل ما، یا اصلا من در فاصلهی دو بار جاکن شدن مادر به دنیا آمدهام و مادر یادش نبود که به عید آن سال چند ماه مانده بود که نان باز گران شده بود و پدر دنبال کار میگشت. آن یکی داشت به جایی خبر میداد که کیست، ایرانیش را شنید: ماه تولدش را حتی نمیداند.
پرسید: اینجا مگر خوابیدن قدغن است؟
این یکی، که دفترچهای به دست داشت و یادداشت میکرد، گفت: نه، اما معمول نیست.
چشم برهم گذاشت، گفت: خستهام تا پرواز پنج ساعت وقت دارم. بالاخره گذرنامهاش را دادند. اشاره کردند به راهروی که پنج ساعت بعد میبایست از آنجا برای پرواز برود: باید آنجا باشی.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.