توضیحات
- ویرانههای من
- جستارهایی دربارهی روان رنجور و آدمها
- محمد طلوعی
- نشر چشمه
ویرانههای من، جستارهایی از محمد طلوعی دربارهی روان رنجور و آدمها است که به تجربههای نویسنده از تنهایی، درد و البته تابآوردن میپردازد. طلوعی در مقدمهی متاب مینویسد: «ما ویرانههای تاریخی را نگهمیداریم، محارستشان میکنیم و پاسبان میگذاریم و بلیت میفروشیم و به تماشایش میرویم اما ویرانههای انسانی ردی ندارد. کسی یادش نمیماند وقتی ناخوش و خراب بوده، چه شکلی داشته و بعدها هم ترجیح میدهد خودش را در روزگار آباد یادبیاورد و میمیرد و در خاطر دیگران آن آبادانی میگردد و میماند و تا آنها که خاطره را حمل میکردند بمیرند و این آبادی دست به دست شود. اما این آبادی که در سر ما میگردد، این آبادانی که خیال میکنیم هستیم، حقیقت نیست یا لااقل همهی حقیقت نیست.»
در بخشی از کتاب میخوانیم:
کفشدوزک را گذاشتم توی جعبهی سیدی و دادم به یکی از دوستانم، کفشدوزک همان روز سی و چهار تخم گذاشت و از آبخوری آب خورد. دوستم گفت برای کفشدوزکش دنبال چند همخانه میگردد و من قول دادم اگر یکی دیگر آنقدر پرواز کرد و خودش را به طبقهی یازدهم رساند برایش ببرم. واقعن تنها بودن گاهی انتخاب ما نیست، به ما تحمیل میشود. کفشدوزکی که تا طبقهی یازدهم پرواز کرده و بعد توی جعبه سیدی به کسی هدیه داده شده هیچ راهی برای بیرون آمدن از این تنهایی ندارد مگر اینکه یک کفشدوزک دیگر بتواند همینکار را بکند.