توضیحات
- ماهنامهی سهنقطه، شمارهی ۳۶
- مکتوب طنز (+جد) فارسی
- مهر و آبان ۱۴۰۱
«جام جهانی» موضوع ماهنامهی سهنقطه، شمارهی ۳۶ است. این شماره با مطالبی از بیژن عبدالکریمی، رضا ساکی، هادی مقدمدوست، ابراهیم افشار و… به «ورزشکاران، دلاوران و نامآوران وطن، از ابتدا تا همین دیروز» تقدیم شده است.
این شماره از نشریه با مطالب متنوعی در قالب ویژهنامه، که شامل تاریخچه فوتبال، یادداشتهایی از چهرههای بهنام و روایتهایی متفاوت از جام جهانی است به جایگاه و نقش فوتبال در زندگی روزمره افراد در قالب طنز جدی پرداخته است.
براین اساس، ابراهیم افشار همان که زیر و بم فوتبال را میداند و با شنیدن نامش تمام تاریخ فوتبال این مرز و بوم به یاد آدم میآید، با هشت یادداشت ناب از فوتبال، دبیر بخش پرونده جام جهانی این شماره شده است. او در یادداشتی درمورد چگونگی پیدایش فوتبال در ایران با عنوان «از چلتوب تا امجدیه» نوشته است: «مـن اولین بـار داسـتان اولینهای فوتبـال را از زبـان احمد صفـوی معلـم ورزش قدیمـی ایـران شـنیده بـودم کـه با زبـان شـیرینش تعریف کـرده بود: اولین توپ بازی بچههای ما «چلتوپ» نام داشت. در آن روزگار نهایت کاسبکاری بچه محصلها در این خلاصه میشد که باهم پول جمع میکردند و یک قطعه «قنبل الستیک» میخریدند و یکی از بچههای باذوق، دور آن را قالیچه میدوخت که هم از خاصیت الستیکی آن کم شود و هم وقتی به «دولک» میخورد زیاد پرتوپال نرود و هـم وقتـی بـه بازیکنـان میخـورد، بدنشان را زیاد درد نیاورد. آنوقت یک چوب بزرگ سـفید هم از لای بار الاغ هایی که از محله رد میشد میکشیدند بیرون و بساط بازی روز جمعه را تدارک میدیدند. بیشتر تهرانیها چلتوپ بازی را بلد بودند. آن روزها فوتبال بعنوان نمادی از مدرنیسم و کافرانگی بود و بچههایی که به تقلید از فرنگیها شلوار کوتاه میپوشیدند و توپ بادی را با پا میزدند کافر شمرده میشدند و مردم حرکت و نمایش آنان را گناه کبیره تلقی میکردند.
در ادامه رضا ساکی از مناقشه تمام این سالها میان سیاستمداران و فوتبال دوستها نوشته است. جدایی سیاست از فوتبال؟ هرگز. او دراین یادداشت نوشته: «فوتبال امر سیاسی است. همین چند سال پیش بود که برخی در خیابانها خواندند «پاقدم روحانی رفتیم جام جهانی». صعـود ملبورن هم همیشه با دوم خرداد گره خورده است و برخی مردم عقیده دارند هربار که احمدینژاد به ورزشگاه رفته، تیم ملی باخته یا دست کم برنده نشده. یکبار هم که هلیکوپتری بیهنگام در آزادی بـه زمیـن نشست و کشته هم داد. همین الان که هنوز شروع نشده، دیوارنگاره میدان ولیعصر عوض شده، آن هم با عکسهای شخصیتهای شاهنامه که دارند بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران را بدرقه میکنند. این تصویر حتی گردآفرید هم دارد و بعید است که اگر جام جهانـی در آبان ۱۴۰۱ نبود، نوبت به این راحتی به رستم و زال میرسید.»
در ادامه هادی مقدمدوست در یادداشتی با عنوان« نوآفرینان نانآفرین» از افرادی نوشته است که فرصتها را در هوا میقاپند. آنهایی که چهارسال یکبار با روی کارآمدن جام جهانی شغل جدیدی به لیست شغلهای دنیا اضافه میکنند. شغلهایی که تاریخ انقضایشان با مسابقه فینال به پایان میرسد و یا از شکلی به شکل دیگر در میآیند. او در این یادداشت نوشته «این اواخر وقتی در بانک بودم و کاغذ پرینتشده نوبت در دستم بود و از حدود هفتادنفر جلوتر بودم ناگهان به خودم گفتم چه الهام خوبی. همان لحظه به این فکر کردم که ایده نوبتفروشی تو خلاصه در جام جهانیهای شصتسال پیش نمیشود که همهچیز غیرکامپیوتری بود و میشد نوبتهای توی صف فوتبال جام جهانی را فروخت. نوبتفروشی اصولاً سهمفروشی است. مثلاً سهمی که زودتر نصیب یکی شده را آن فرد میتواند به افراد دیگر که سهمی ندارند بفروشد.»
در مطلبی با عنوان «مثل جینکلی ، مثل فردآستر» به قلم آرش خوشخو، از مضطرب کنندهترین لحظه جام های جهانی میخوانیم. از لحظهای که در سال 1982 ثبت شد. «تصویر تله سـانتانای نگران که سـاعت مچیاش را بیخ گوشـش نگه داشـته اسـت، مضطرب کنندهترین لحظه جامهای جهانی برای من اسـت. چهل سـال پیـش ایـن صحنـه را دیـدم. فوتبـال هرگـز نتوانسـته از سـقف آنچـه شـاگردان تلـه سـانتانا در جام جهانـی 1982 ارائه کردند فراتر رود. هیچوقت فوتبال به کمال و زیبایی نمایش شاگردان تله سانتانا برنگشت. فوتبال بعنوان یک بازی ـ نمایش هرگز لحظات بزرگتری را تجربه نکرده است. مگر میشود از کمال و زیبایی لحظه گل دوم برزیل به شوروی فراتر رفت؟ و عجیب اینجاست که این تیم زیبا حتی به نیمه نهایی جام جهانی هم نرسید. در روزی عجیب، بازیکن متوسطی مثل پائولو روسی هتتریک میکند و برزیل را از پای درمیآورد و برزیل از جام کنار میرود.
سید عبدالمجید موسوی، روزنامه نگار و شاعر در یادداشتی با عنوان «ای فراموشی کجایی تا به فریادم رسی» از تلفیق عشقش به فوتبال با طعم آرمانگرایی میگوید؛ از انتظار و لحظه شماریاش برای فرارسیدن جام جهانی امسال. «آرمانگرایـی بـد دردی اسـت، بـد. آنهـا کـه آرمانگراییشـان مثل ما با رمانتیسیسـم اینقدر گره نخورده بود، نهتنها ما را جدی نمیگرفتند، که سرزنشمان نیز میکردند. آنها آن را توطئه امپریالیسم میدانستند و میگفتند این ورزش استعماری اصلاً برای تحمیق خلق الله پدید آمده و کارناوالی مثل جام جهانی هم با مشـارکت نظام سـرمایه شـکل میگیرد تا مردم بیشتر غافل شوند از واقعیتهای جهان. تازه آمار هم میدادند که در ادوار مختلف جام جهانی چه فجایعی ر خ داده، تا ما را از این پدیده جذاب و دوستداشتنی منزجر کنند. اما بی فایده بود. ما هم جام جهانی را دوست داشتیم و هم نسبت به وقایعی که آنها میگفتند بی اعتنا نبودیـم. مـا از همـان اول در فوتبـال علاوه بر فوتبـال به دنبـال چیزهـای دیگـری هـم بودیم. به دنبال زیبایی و آزادی…»
دراین شماره با خواندن مطلب «آدامس دارچین در الریان» به قلم محسن فراهانی میتوانید از هرآنچه درمورد چینش تیم ملی ایران و رقیبان و همراهان و میزبانی قطر میخواهید بدانید اطلاع پیدا کنید. «قطر وقتی دید تیم فوتبالش نمیتواند به جام جهانی برود، جام جهانی را به کشـورش آورد. پول که باشـد، بچه خنگ فامیل با چهارتا تجدیدی بیومکانیک شریف قبول میشود. رزیتابیوتی، ناخنکار و اینفلوئنسر سابق، میشود خانم دکتر رز با برد تخصصی. در نتیجه نام کشـوری کوچک در دل خاورمیانه رنجور و خسـته ناگهان از پاکت درون دسـت «سـپ بلاتر» بیرون میآید و دشداشهپوشان قطری میپرند بغل هم. تیم ملی فوتبال ایران هم برای صعود به این جام جهانی پرحرف و حدیث، مسیر بیحاشیهای را طی نکرد و برای رفتن به دوحه کلی ماجرا از سرگذراند. نمونهاش ماجـرای کـیروش و تـاج و ویلموتـس و شکسـت و شـکایت و غرامـت و بیمـاری قلبـی و اسـتعفا و اسـکوچیچ و حقـارت و عزیـزی خادم و لجاجـت و بهبود بیماری قلبـی و دوبـاره تـاج و دوبـاره کـیروش.»
از مطالب جالب این شماره روایت یک غیرفوتبالی از این ورزش با عنوان «سیودو بیستودو، جفتپا دنبال یک توپ» است. مریم نظامدوست در این یادداشت با نگاهی متفاوت از کشورهای شرکتکننده در جام جهانی و لقبهایی که به آنها داده است نوشته. «کوفتتان بشود؛ دانمارک. دانمارک یکـی از کشـورهای خلـوت جهـان اسـت کـه همـه انتظـارات آدم از یـک کشـور اروپایـی را بـرآورده میکنـد و از اعضـای مؤسـس سـازمان ملـل و خواسـتار حفـظ امنیـت و صلـح جهانـی و روابـط دوسـتانه میـان کشـورها و کلاً ایـن چیزهـا هـم هسـت. ایـن کشـور دارای دولـت رفـاه اسـت و همـه هزینههـای شـهروندان از پـول توجیبـی گرفتـه تـا بیشـتر را میدهـد. بـر اسـاس آمارهـای بین المللـی، مـردم دانمـارک جـزو خوشـحالترین مـردم جهانند؛ که کوفتشان بشود.»
ساسان شادمان منفرد در یادداشتی با عنوان «از شیر تا فوتبالیست دستمال بهسر» به نمادشناسی در جام جهانی پرداخته است. به فرصت کشور میزبان برای بیان و نشان دادن تفکر، عقیده و یا هرآنچه برایش اهمیت دارد در قالب نماد به دنیا. او در ابتدای یادداشتش نوشته است «انتخاب و یا ساخت یک نماد برای رقابتهای جام جهانی از مسابقات 1966 انگلستان باب شد. در آن زمان بود که یک شیر بعنوان نماد مسابقات جام جهانی برگزیده شد. از آن به بعد در هر دوره شاهد حضور یک نماد بودیم که فلسفهای در پس آن خوابیده بود. آنها کمکم برای برگزارکنندگان به منبعی برای درآمدزایی نیز تبدیل شدند»
در ادامه، علی آیینهور در مطلبی با عنوان «این فوتبال آن فوتبال نمی شود» از فوتبال و رؤیاهایش و بلایی که بر سر آدمیزاد میآورد مینویسد. «بعد از شـیشهفت ماه نیمکتنشـینی و کف توپ خـوردن و چمن گاز زدن و حـرص کشـیدن و بیتـوپ دویـدن و از اونور اسـترس و جیش و تـرس نیمکتنشـینی، تـوپ و دروازه کـه هیـچ، اسـمم هـم یـادم رفتـه بـود و سـرم به درم پنالتـی میزد و جوری تـر زدم که توپ جمعکنیِ لیـگ نابینایان هم زیادیم بود و تهش چی شد؟ دوباره نیمکتنشین شدم، البته با رقم کمتر که هنوز دوبل ِرقم باشگاه محل بود و محلی که دیگه روم نمیشد توش پا بذارم و راه پسوپیش خیط شد و فقط نیمکت برام موند. دیگه نشستم سر جام و قبول کردم که ما رو قرار نیست بازی بدن و جام همین جاست و شاید همین هم از سرم زیاد باشه، نمیدونم.»
از اتفاقات خوب این شماره ماهنامه، همراهی دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه و استاد حسین راغفر استاد اقتصاد است. در یادداشت دکتر عبدالکریمی با عنوان «فوتبال شعر روزگار ماست» میخوانیم: «فوتبال دنیای بسیار جادویی دارد. جادویی، هم برای بازیگران عرصه فوتبال و هم برای تماشاگران. تا آنجایی که امـروزه فوتبـال بـه یـک صنعت تبدیل شـده اسـت. برای مثال چـه اتفاقی میافتد که علاقمنـدان به فوتبال از شهرسـتان به تهران آمده و برای تماشـای دربی ِپایتخت، دو روز پشـت درهای ورزشـگاه آزادی در سـرما و گرما منتظـر میماننـد. اینکه راز جادویی فوتبال در چیسـت، مشـکل اسـت. چرا پدیـداری مانند فوتبال اینهمه قـدرت پیـدا میکنـد؛ قدرتمندتـر از بسـیاری از پدیدارها. حتی قدرتمندتـر از خیلی جنگها و خواص طبیعی که منجر به مرگ میشـود. فوتبال قدرتمندتر از جشـن میلاد مسـیح میشـود و گاه برای مسـابقات جام جهانی تمـام امـور در کـره زمیـن بـه حالت معلق درمیآید. این به تعلیق یا نیمهتعلیق درآمدن کره زمین بسـیار قابل تأمل است. اینکه قدرت فوتبال و راز جادویی آن کجاست…؟»
همچنین استاد راغفر در یادداشتش با عنوان «جنگ گلادیاتورها در مستطیل سبز» به رابطه سیاست، اقتصاد و فوتبال پرداخته است: «من بعنوان کسی که سابقه بازی در تیمهای ملی را هم دارم، تلاش میکنم فوتبال و علیالخصوص بازیهای جام جهانی فوتبال را از همه وجوه ببینم و ورزش را از منظرهای گوناگون فردی و اجتماعی مورد بررسی قرار دهم. از جام جهانی 1966 انگلیس که در پانزده سالگیام برگزار شد و اولین دوره جام جهانی است که در خاطر دارم تا الان، مسابقات جام جهانی تغییرات بسیاری به خود دیده است. پیشرفت تکنولوژی و بسط و نفوذ تجارت در ورزش از عوامـل مهـم ایـن تغییراتاند. تغییراتـی کـه منجـر به شـکلگیری پدیـدهای به نام «فوتبـال حرفهای» شده است.»
لازم به ذکر است است، سیوششمین شماره سهنقطه را محمد صمدی در بخش مدیریت هنری، سیدحمید حسینی بعنوان صفحهآرا و فاطمه فهیمی بعنوان دبیرتحریریه همراهی کردهاند. دیگر همکاران این شماره محمدرفیعی، راحله حاجیاندوست، فاطمه خسروانی، سیدمحمد صاحبی، حامد رضوی، سیدمحمدنوید موسوی، محمود ابوالقاسمی و مصطفی کامیابی هستند.