توضیحات
- خاطرات یک آدمکش
- کیم یونگ ها
- ترجمه: خاطره کرد کریمی
- نشر چشمه
خاطرات یک آدمکش داستان مردی است که سالها آدم کشته است و حالا که خودش را در دوران بازنشستگی میبیند، باز هم همه چیز دست به دست هم داده تا او به پیشهی آدمکشی بازگردد. مردی که فکر میکند دچار فراموشی شده و آخرین قتلش و حتی سگش را به یاد نمیآورد. احساس میکند همه چیزش از جمله عقلش را ازدست داده است. در این میان اما یک شوک، یک واقعه، او را به وضعیتی دیگر میبرد و او در تردید بازگشت به کار همیشگیاش یعنی آدمکشی فرومیرود. او دختری به نام اون-هی دارد که تلاش میکند از او در برابر قاتلی که چند وقتی است در شهر قربانی میگیرد، محافظت کند.
رمان «خاطرات یک آدمکش» نوشتهی «کیم یونگ ها»ی کرهای، قصهی آدمکشی حرفهای است که کارش را به خوبی بلد است و با لذت و استادی تمام و در ستایش زیبایی، سالها آدم کشته است و حال پس از گذر سالیان از آخرین قتلش، مجبور است دست به قتلی دیگر بزند و بزرگترین ترسش این است که نکند کشتن را از یاد برده باشد.
این کتاب در 140 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
باد که وزیدن میگیرد، جنگل خیزران پشت خانه به هایوهوی میافتد. اینجور وقتها توی افکارم گیر میکنم. در این روزهای پرباد، حتی پرندهها هم ساکت میشوند. این قطعه از جنگل خیزران را مدتها پیش خریدم. هیچوقت پشیمان نشدم؛ همیشه دلم میخواست جنگل خودم را داشته باشم. صبحها، برای پیادهروی میروم پشت خانه، توی جنگل خیزران نمیشود دوید. اگر پایتان اتفاقی به چیزی گیر کند، حتی ممکن است بمیرید. اگر درخت خیزرانی را ببرید، ریشههای تیز و قرصش به جا میماند. برای همین است که وقتی دورتادورتان درخت خیزران است، باید مدام حواستان به پاهایتان باشد. توی راه برگشت به خانه، به خشخش برگهای خیزران زیر پایم گوش میدهم و به آدمهایی فکر میکنم که زیرشان دفن کردم. جنازهها به خیزران تبدیل میشوند و رو به عرش زبانه میکشند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.