توضیحات
- تمام زمستان مرا گرم کن
- علی خدایی
- نشر مرکز
این مجموعه شامل 10 داستان کوتاه است. فصل مشترک تمام داستانهای کتاب تمام زمستان مرا گرم کن، اشاره به اتفاقات ساده و زندگی بدون حادثه به شیوهای دور از احساسیگری است و همچنین روایت زندگی انسانهایی که هنوز در گذشته زندگی میکنند.
گمگشتههایی که گاهی یکدیگر را باز مییابند اما دوباره به همان جایی که بودند باز میگردند.
« تمام زمستان مرا گرم کن»، « فانفار»، « عصرهای یکشنبه»، « مکالمه»، « شماره 69909»، « سالاد لوبیا سبز با سیر تازه»، « تختهای روی آب»، « حولههای نیمهشب»، « مرغابیها» و « خاکسپاری» عناوین داستانهای این مجموعه هستند.
این کتاب برای نخستینبار در سال 1379 به چاپ رسید و در سال 1379 جایزه بنیاد گلشیری را دریافت کرد و جایزهی ادبی منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی را به عنوان بهترین مجموعه داستان دههی 80 کسب کرد. این کتاب همچنین در نظرسنجی روزنامه همشهری که در سال 1390 برگزار شد، به عنوان بهترین مجموعه داستان دههی 80 انتخاب شد.
این کتاب در 138 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
عصر بود. گرم بود. مریضها منتظر بودند. منشی یکییکی صدایشان میکرد. میآمدند مینشستند، آستینها را بالا میزدند. سوزن سرنگ را در رگهایشان میبردم و خون را میکشیدم. خون که داخل سرنگ میشد، سرم را برمیگرداندم. از پنجره عالیقاپو پیدا بود. گرم بود. در ایوان عالیقاپو عدهای به نردههای چوبی تکیه داده… داخل سرنگ پر از خون شده بود. پنبهی الکلی را روی محل تزریق میگذاشتم و سوزن را بیرون میکشیدم.
_ پنبه را روی دستتان فشار بدهید تا خون بند بیاید. یک لحظه صبر کنید.
برمیگشتم تا خون را در لولهی آزمایش خالی کنم. در ایوان عالیقاپو عدهای از این طرف به آن طرف میرفتند. آنجا هم حتما گرم بود.
_ بند آمد؟ بلند شوید.
همیشه در گرمای عصر رنگ آجری دیوارهای عالیقاپو قهوهای میشد. بعد نوبت سالکیها بود. سالک اگر بر چهره داشتند، با نوک چاقو نمونه برمیداشتم. آب ساختمان قطع شده بود. پوست را میشکافتم. خون میآمد. از درد ابروهای مریض بالا میرفت و عرق روی پیشانیاش مینشست.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.